ذکر زمزمه ای شهادت امام سجاد علیه السلام
مـن امــام ســاجــدیــنـــم ای مـدیـنــه دل غـمـیـنــم ای مــدیـنــه آمـد امـشـب لــحــظـههـای آخــریـنــم ای مدینه بودهام من یار عشق بودهام من قـافـله سـالار عشق ای مـدیـنه با دو دست بـستهام رفتهام من بر سر بازار عشق وای من ای وای من، وای من ای وای من *************************** مـانـدم از كـجــا بـگـویـم از غــم و بــلا بــگــویــم ای مـدیـنـه بـا تـو امـشب مـن ز كــربــلا بـگــویـم دیـدهام پـر خــون دل آواره را دیـدهام تـنهـای پـاره پـاره را من به روی دست بابایم حسین دیـدهام لـبخـند شیـر خـواره را وای من ای وای من، وای من ای وای من *************************** جـان من بر لـب رسـیـده دیــدهام گـلـهــای چــیــده مـثـل عــمـه بـوســه دادم مـن بـه رگـهــای بــریـده بی كـفـن جـسم امـامـم دیـدهام از تماشایش به خود لـرزیدهام خـم شدم من تن پاره پـاره را در مـیــان بــوریـا پـیـچـیـدهام وای من ای وای من، وای من ای وای من *************************** من ز غـم افـسـرده بـودم مـثـل گـل پـژمـرده بـودم اگـر عــمـه نــبـود آنـجـا تـوی خـیـمـه مُـرده بـودم كــاروان اشـك و نـالـه دیـدهام چــیـدن یـك بـاغ لالـه دیــدهام نیمه شب در گوشۀ ویرانه من داغ زهـرای سـه سالـه دیـدهام وای من ای وای من، وای من ای وای من *************************** كـنج ویـران در بـرم بود او سه ساله خواهـرم بود من خودم دیدم كه رویش مـثـل زهــرا مـادرم بـود طفل خسته پیـكرش آزرده بود پیش چشمم تازیانه خورده بود گـر نـمیشد عـمۀ من سپـرش او به راه شام و كوفه مُرده بود وای من ای وای من، وای من ای وای من |